تو بازنده ای زندگی!
و من آن فسیل هزار ساله که دیگر فریب نمی خورد!
نه به آسمانهای آبی ت
نه به هوای تازه ت
نه به صبح
و شادی های تو خالی ت
و غمهات
هه!
دیگر حنایشان رنگی ندارد
من آن فسیل هزار ساله ام که دیگر فریب نمی خورد
و تو!
بازنده ای زندگی
دیگر مرا به هر چه می خواهی بفریب
مرا به هر چه می خواهی بفریب
الا به عشق!
که برای چنین فریبی
هنوز با دست لرزان آغوش باز می کنم...